سلام غریبه
سلام غریبه
سلام ای آشنای دور
شتابان میروی از کوی من
اما نمی دانی که من ازتو چه می خواهم
نمی دانی نیازم را
نمی خوانی نگاهم را
سلامم را جوابی ده
کلامم را کلامی گو
ز کویم سرسری مگذر
کمی آهسته تر ، آرام
بده دستان خود بر من
بیا بنشین برم یکدم
به چشمانم نگاهی کن
که تا شاید بخوانی از نگاه من
تو رازی را
و یا از چشم من شاید بخوانی
تو نیازم را
تویی راز و نیاز من ، اما نمیدانی
تو در قلب منی ، اما نمیدانی
: نه
تو خود قلب منی ، اما نمیدانی
دل نوشته ای کوتاه تقدیم به تمام دوستان خوبم در گوهردشت : س.سامنی
چهارشنبه 2 آبان 1391 - 11:19:00 PM